چاپ

خورشيد در اشتياق قدومي مبارک مي‌درخشد، فرزندي از جنس ملکوت و پسري از نسل آفتاب، امروز آسمان آغوش نيلگونش را گشوده و زمين در حجمي از شادماني فرو رفته است، فرشتگان دسته‌دسته از آسمان‌ها به زمين مي‌آيند تا سبد‌سبد شکوفه‌هاي بهشتي را بر سر کودک بهشتي بريزند.

باد در گوش بلندترين نخل‌ها از پيش خبر مي‌برد و مژدگاني مي‌گرفت، صداي نخستين گريه زيبا و دلنشين او بود که انتظار را برهم زد و فرشتگان را به طواف خود فرا خواند، فرشتگان با سبد‌سبد شکوفه‌هاي بهشتي تو را از هفت آسمان بدرقه کردند تا اينکه به باغ حيات بشر رسيدي.

آمدي توفنده‌تر از دريا و دل‌انگيزتر از شادي، دريا به احترامت خاموش ماند و خورشيد از شرمساري، رخ در نقاب کشيد در مقابل هيبتت دريا قطره و کوه‌ها ذره بودند.

آمدي و پرتوهاي آفتاب خداييت بر ديدگان تابيدن گرفت و چشم‌ها را از برق شادي پر کرد، زمين سفره دل خود را در زير قدوم مبارکت گسترد و خبر آمدنت در گوش آسمان و زمين پيچيد.

آمدي و از نهايت روشنايي، مهتابي پرفروغ بر آسمان مدينه درخشيدن گرفت.

اما امروز اي ضامن آهوان غريب و دل‌هاي عاشق ببين که همه بندهاي سبز دعا بر پنجره فولادت دخيل بسته‌اند، کبوتران حرمت در بالاي گنبد طلايي‌ات به تماشاي دل‌هاي عاشق و بي‌قرار ايستاده‌اند، همه عاشقان در حرمت گرد آمده‌اند تا لحظه ميلادت را تبريک گويند.

کبوتر دل در هواي طواف گنبد طلايي‌ات پر گشوده تا همراه فرشتگان حرم مطهرت با بال‌هاي خود غبار بروبد، کبوتر دل نامه ميلاد تو را آورده و گرد گنبد و گلدسته‌هايت مي‌گرداند و مي‌گويد اي هشتمين ستاره آسمان امام و ولايت ميلادت خجسته‌باد.