کرمان رصد
قصه تلخ اعتیاد و تباهی
سه شنبه 28 فروردين 1397 - 15:21:13
کرمان آنلاین - مادری جوان که با فریب شوهرش به دام اعتیاد می افتد و تنها دختر خردسالش با تکدی گری هزینه اعتیاد پدرش را تامین می‌کند.
به گزارش ایسنا منطقه کویر، مادری جوان که با فریب شوهرش به دام اعتیاد می افتد و تنها دختر خردسالش نیز تکدی گری می کند تا هزینه اعتیاد پدرش را تامین کند؛ این گونه داستان زندگیش را تعریف می کند:
27سال سن دارم و مادر یک دختر 6ساله هستم. در کودکی و زمانی که آرزوهای قشنگ و زیبایی را در سر می پروراندم، با مرگ زودهنگام پدرم رو به رو و به افسردگی شدید مبتلا شدم و از آن پس، تحت سرپرستی مادرم که مخارج زندگی را با کار کردن در خانه های دیگران تأمین می کرد، بزرگ شدم.
روزهای زندگی با کار زایدالوصف و مشاهده دستان تاول زده مادرم، به سختی سپری می شد و من همیشه به دنبال یک کورسوی امید و نجات از این وضعیت بودم تا اینکه به اصرار مادرم، با پسری به نام حسین ازدواج کردم.
 زندگی مشترکمان با انجام کار کشاورزی و تولد دخترمان کمی زیباتر از قبل سپری می شد، اما این زیبایی دیری نپایید و هنوز یکسالی از ازدواجمان نگذشته بود که متوجه شدم همسرم معتاد شده؛ حسین به تذکرات من بی توجه بود و همواره ترک مواد را به آینده موکول می کرد؛ به این ترتیب آینده بهتری که برای خود و فرزندم تصور می کردم، در مقابل چشمانم تیره و تار شد. مدتی گذشت و او به بهانه تسکین درد، من را هم گرفتار اعتیاد کرد.
کم کم دچار افسردگی شده و شدیدا به مصرف مواد اعتیاد پیدا کردم؛ به طوری که اگر مواد گیرم نمی آمد، حالم بسیار بد می شد و حتی گاهی کودک خردسالم را نیز به باد کتک می گرفتم.
حدود 5 سال از زندگیمان می گذشت و ما به خاطر مصرف مواد، همیشه با هم جنگ و دعوا داشتیم. به دلیل مصرف مواد مخدر، خانواده ام نیز از ما روی گردان شدند و این گونه بود که به تدریج احساس علاقه به شوهرم را نیز از دست دادم.
به دلیل مشکلات روحی و روانی همیشه درپی یک تکیه گاه و تشنه محبت بودم. در یک میهمانی، با فردی به نام محمدرضا آشنا شدم و خیلی زود از زندگی شخصی و مشکلاتم برایش گفتم و او نیز که به دنبال طعمه بود، با جملاتی زیرکانه همسرم را تحقیر و نظر مرا به خودش جلب کرد.
 از آن پس ارتباطم با محمدرضا بیشتر شد و تحت تاثیر حرف هایش هر کاری را انجام می دادم؛ اما خیلی زود در نتیجه رفاقت با او به چاهی عمیق تر فرو رفتم؛ چراکه او مرا به مصرف هروئین گرفتار کرد و بعد مجبور شدم برایش مواد مخدر توزیع کنم.
یک روز هنگام رساندن مواد به دست چند معتاد خیابانی، دستگیر شدم و حالا شدیدا نگران دختر خردسالم هستم؛ چون شنیده ام پدرش برای تامین هزینه مواد، او را به تکدی گری وادار می کند و...
کارشناس این پرونده می گوید: باتوجه به سرنوشت تلخ این مادر گرفتار به پدیده شوم اعتیاد، باید گفت که فرد معتاد درصدد تامین مواد افیونی و رفع نیاز بدنش، همواره دغدغه دارد و در تکاپو است تا به موقع خود را از رخوت، درد و آلام شدید نرسیدن مواد به بدنش نجات دهد و چه بسا دست به هر کاری بزند تا به آن دست یابد؛ چراکه این قبیل افراد، دیگر به سلامتی خود و دیگر مسائل فکر نمی کنند و ناگفته پیداست که احساس از دست رفتن شأن و منزلت فردی و اجتماعی، زمینه ساز ارتکاب بسیاری از انحرافات خواهد بود.
در این مورد خاص نیز یک مادر، قربانی اعتیاد و گرفتاری پدر خانواده می شود و با سهل انگاری، در مرحله اول با فریب همسرش به مواد مخدر روی آورده و در ادامه باز هم قربانی سوء استفاده یک فرد معتاد برای توزیع مواد افیونی می شود و این گونه زندگی خود و فرزند خردسالش را به تباهی می کشد؛ اما به واقع چه سرنوشتی در انتظار این فرد و کودک معصومش خواهد بود؟
انتهای پیام

http://www.kerman-online.ir/fa/News/24408/قصه-تلخ-اعتیاد-و-تباهی
بستن   چاپ