کرمان رصد
گوش های خونی
چهارشنبه 9 خرداد 1397 - 23:10:21
ایرنا - اجتماعی
کرمان آنلاین - کرمان -روزنامه ندای کرمان وحدت روز چهارشنبه در گزارشی به خطرات زندگی امروزی و توصیه های پلیس پرداخته و یادداشتی با عنوان 'گوش های خونی' را به قلم حجت پورموسی کارشناس انتظامی کرمان به چاپ رسانده است.
در این یادداشت آمده است: ساعت حدود 6 عصر آخرین روزهای اردیبهشت بود و دیگه از دستش کلافه شده بودم همش گریه می کرد.
انگار دوباره دل درد اومده بود سراغش، باباش هنوز از سر کار بر نگشته بود و چند بار عرق نعنا بهش دادم ولی همش نق می زد.
تو حیاط چندتا اسباب بازی بهش دادم تا بازی کنه و من هم داشتم لباس می شستم و صدای بچه های همسایه که داشتن توی کوچه بازی می کردند به گوش می رسید.
تازه فهمیدم دردانه من هم می خواد بره تو کوچه بازی کنه، آخه انگار امتحانات بچه های ابتدایی تموم شده و چند تا از بچه ها برای بازی ریخته بودن تو کوچه.
تلفن زنگ خورد و من هم که دست هام پر از کف لباس های شسته و نشسته بود ، دست کشیدم و کف های دستم رو با پیراهنم پاک کردم و گوشی را جواب دادم، مریم بود، خدا بسازه ، باید یکی دو ساعتی به حرف هاش گوش کنم، دختر خاله است دیگه، انگار این دختر فقط تو دنیا باید حرف بزنه و کار دیگه ای هم نکنه.
یادمه، بچه هم که بود همینجور یک ریز حرف می زد، بعضی وقت ها هم که دیگه کسی برای گوش دادن به حرف هاش پیدا نمی کرد ، می رفت کنار شیر آب و با خودش حرف می زد، مادر بزرگم می گفت این دختره انگار مورچه خورده، خدا عاقبت به خیرش کنه.
خلاصه مریم از سفر چند روزه شون به شمال گفت، از سیر تا پیاز، از رفتن به جنگل و رفتن لب دریا و خرید های آن چنانی و خرید سوغاتی، وای این دختره چقدر کلاس میزاره.
انگار رفته سفر قندهار، یه جوره با آب و تاب صحبت می کرد که انگار تا حالا کسی سفر نرفته، دختره ندید بدید، اون می گفت و من هم تو خیالاتم سفرش را تصور می کردم.
یهو صدای فریادی میخ کوبم کرد.
گوشی تلفن از دستم افتاد. وای ندا؟؟؟؟؟؟ دختر خاله هنوز داشت حرف می زد اما به طرف درب حیاط دویدم، در باز بود، ندا تو حیاط نبود، هنوز صدای جیغ و فریاد از توی کوچه به گوش می رسید.
همراه من، چند تا از همسایه های دیگه هم ریختن داخل کوچه، صدای فریاد آی دزد، آی دزدِ همسایه ها بلند بود، صدای جیغ خیلی آشناست، انگار این صدا رو خیلی شنیده بودم، چند تا از بچه ها و همسایه ها دور منبع صدای جیغ را گرفته بودند.
حلقه جمع شده افراد را شکستم، ندا بود، هنوز داشت جیغ می زد، نمی دونستم چی شده، کمی خون روی گوش های ندا بود، با دیدن خون شروع کردم به جیغ زدن، همین موقع بود که علی رسید و می خواست آرومم کنه اما فایده ای نداشت.
انگار موقعی که غرق در صحبت کردن با تلفن خونه بودم ، ندا کوچولوی چهار ساله با شنیدن صدای بچه ها از تو کوچه، درب حیاط را باز کرده و رفته بیرون.
انگار همون موقع بوده که یه خانم اومده پیشش و با سرگرم کردنش، گوشواره هاش رو باز کرده، همون موقع، ندا کوچولو جیغ زده و می خواسته فرار کنه که باعث شده گوش هاش زخمی بشه.
بلافاصله همسایه ها با 110 تماس گرفتن، طولی نکشید که پلیس اومد داخل کوچه. من که هنوز گیج بودم، قلبم انگار از سینه ام بیرون زده بود.
وای اگه به جای گوشواره، خودش رو دزدیده بودن، وای اصلا فکرش رو هم نمی تونستم تو ذهنم تصور کنم.
پلیس از من درباره علت حضور ندا توی کوچه سئوال پرسید، تلفن خراب شده مسئولیت من را در محافظت از ندا سلب کرده بود، هیچ توجیهی نداشتم که تحویل پلیس بدم، سرم را پایین انداختم، جلوی علی هم خجالت می کشیدم، سهل انگاری من باعث شد بود دختر کوچولوی دسته گلم آسیب ببینه و مقصر اصلی من بودم.
پلیس مشخصات اون خانم سارق را از همسایه ها پرسید، انگار با یه پراید که راننده اش هم یه مرد جوان بوده از سر کوچه فرار کرده بودن.
هوا کمی تاریک شده بود که اومدیم داخل خونه، علی هم رفت کلانتری تا پیگیر موضوع بشه، یه ساعتی طول کشید که علی اومد خونه، یه مقدار عصبانی بود و هیچی نگفت، شام هم نخورد، من فقط ندا را بغل کرده بودم.
چند روز بعد از پلیس آگاهای تماس گرفتند و گفتن سارق طلاجات بچه تون رو گرفتن.
بلافاصله سوار ماشین شدیم و رفتیم آگاهی و افسر پرونده گفت مظنون سرقت گوشواره های ندا را دستگیر کردن.
خانم 25 ساله و یه جوان 27 ساله، معتاد، سابقه دار، انگار هیچ نسبتی هم با هم نداشتن اما سرقت طلاجات بچه ها راه خوبی برای تامین مواد مخدرشون شده بود، انگار چند تا شاکی دیگه هم داشت.
خیالم کمی راحت شد، ندا که دیدش، ترسید و گفت: مامان مامان ، همون خانم دزده است.
می خواستم خانمه رو خفه کنم، سرش داد زدم، افسر پرونده گفت تو نمی خواد بزنی، قاضی پرونده آنچنان برخورد قانونی باهاشون می کنه که دیگه هوس دزدی به سرشون نزنه.
**نظریه کارشناسی پلیس:
پلیس به والدین توصیه می کند با توجه به فصل تعطیلات و حضور در اماکن بازی و تفریحی، فرزندان خود را برای بازی ، تنها رها نکرده و حتما به محل و نحوه بازی آنان نظارت کنند.
وجود ویلاهای دارای استخر آب، فکر شوم سارقان و معتادان برای دزدیدن طلاجات دختر بچه ها از جمله آسیب هایی است که کودکان را تهدید می کند.
والدین عزیز می توانند با طرح آسیب های اجتماعی و آموزش خود مراقبتی بر فرزندان خود، آنان را در زندگی با نشاط و سرشار از شادی همراهی کنند.
پرونده های تشکیل شده در مراکز پلیس گویای این مطلب است که اغلب سرقت ها در جاهایی رخ داده که افراد اشیای قیمتی خود را در معرض دید قرار داده اند که باید به این موضوع توجه جدی شود.
7420/ 5054

http://www.kerman-online.ir/fa/News/28584/گوش-های-خونی
بستن   چاپ