کرمان رصد
چهل روز آفتاب را بر سر نیزه ها گریسته ایم
سه شنبه 8 آبان 1397 - 11:12:20
ایرنا - فرهنگی
کرمان رصد - کرمان - چهل روز از عطش، از لب های خشکیده، از 6 ماهه تشنه لب، سر بریده و تنور، از ناله های جگرسوز رقیه، از دشت سرخ کربلا و چهل شب از عروج خورشید بر سر نیزه ها می گذرد و ما عاشقانه چهل شب، آفتاب را بر سر نیزه ها گریسته ایم.
به گزارش ایرنا، اربعین بار دیگر از راه رسید و اشک مجالمان نمی دهد وقتی که نامتان را لبانمان زمزمه می کند، آموخته ایم در عشقتان بسوزیم ما که کودکیمان با اشک مادر در عاشورا و اربعین تداعی می شود.
حالا چهل شب و روز از داغی بر دل و ناله ای در گلو می گذرد؛ چهل روز از گوشه های بی گوشواره و کاروان بی رقیه!
فراموشمان نمی شود صحرای کربلا را، از یادمان نمی رود عطش فرات را حتی اگر چهل روز، چهل ماه، یا چهل سال و چهل قرن از حادثه عاشورا بگذرد.
آثار پیاده روی در مسیر زیارتتان، اشک چشمانمان را در رثایتان و عشق بی حدتان را در قلب هایمان ذخیره ای ساخته ایم برای فردا، همان فردایی که دیگر برای ره توشه یافتن اندکی دیر است، آنجا و در تاریکی قبرهایمان استمداد از نامتان و نگاهتان می جوییم.
فراموشمان نمی شود هرگز بی وفایی کوفیان را، ما هرگز از یاد نمی بریم دردهای دل زینب (س) را و داغ دل رقیه (س) را!
آقای ما، فرات از لب های شما سیراب می شود وقتی که نام آب را بر زبان جاری می کنید، هرگز نفهمیدم مردی از جنس دریا با لب هایی تشنه! نه نمی توانم درک کنم چگونه می شود دریا تشنه باشد.
و حالا چهل روز از طلوع خورشید می گذرد و آفتاب درخشنده بر سینه آسمان، حقیقت را شکافته است، امروز حقانیت به اوج رسیده و دنیا به این باور که چه ظلم هایی بر کاروان کربلا روا شد.
یا ثارالله، دلمان غمناک است، دردها بر جگر داریم و سرها بر زانوی حسرت، ای مولای ما! به تن تبدار امام سجاد (ع)، آبروی رقیه (س) و به جان مادرتان در این روزهای با عظمت، دستمان را بگیر و رهایمان مکن که دیگر تاب تنهایی نداریم.
آقا آنهایی که انتخابشان کردی با پای جسم که نه با پای دل به دیدارتان شتافتند، مولای من آقای من، ما جا مانده و گم کرده راهیم، از تو می خواهم به برکت قرآن، به دیدار این دلسوختگانت بیایی و غبار کهنه درد را از دلشان بزدایی.
مولای من چشم در راهتانیم...
3029

http://www.kerman-online.ir/fa/News/62155/چهل-روز-آفتاب-را-بر-سر-نیزه-ها-گریسته-ایم
بستن   چاپ